حس
می کنم که شاد اما غمگینم، محکم اما سستم، بالا اما پایینم. انگار که زیاد اما
کمم،
بلند اما کوتاهم، سخت اما آسانم. حس می کنم غنی اما فقیرم، قانع اما حریصم،
انگار که سپید اما سیاهم. حس می کنم که دوست اما دشمنم ، گرم اما سردم،
شریک اما تنهایم، انگار در مقصد ، اما در راهم.
حس می کنم پُرم از حرف اما خالی ام من ، من،نو اما کهنه ام
زنده اما...مرده ام....
اینهمه تناقض را میفهمم